تنگ غروب

سلام ،

چقدر دلتنگ بودم . 

از روزايي كه اينجا فعال بودم سالهاي زيادي گذشته ... 

 

 

در تمناي خواب

   بعضاً یک اتفاق در زندگی آدم تاثیر تمام و کمالی دارد. اغلب ما قبل از اینکه حادثه رخ دهد هیچ تصویری از وقایع و جریان های آن در ذهن نمی توانیم داشته باشیم. لیکن بدون هیچ  تصویری از آن به استقبالش می رویم و بعد از آن است که تمام گذشته به کلی فراموش و گم می شود و ما در حادثه غرق می شویم. بسیاری نمی توانند گریزی از آن پیدا کنند و بدون اینکه حتی خودشان به موضوع آگاه باشند تمام آینده را از دست می دهند. حادثه می شود تمام لحظه های گذشته و آینده و ما فقط در یک جریان خاص سیر می کنیم. تمام وقایع را از دریچه آن می نگریم و وقایع دنیای اطرافمان را بر اساس آن قضاوت می کنیم. به عبارت دیگر کل زندگی ما را در اکثر مواقع فقط یک حادثه تشکیل می دهد. هر چند ممکن است به ظاهر زندگیمان طوری به نظر برسد که گویی شامل جزئیات بسیاری است. ولی غلظت این جزئیات در مقایسه با "حادثه" بسیار بی اهمیت است . 

 

+ هروقت غمگينم ياد اينجا ميفتم ، شايد دليلش اينه كه تو تلخ ترين روزاي زندگيم اينجا مينوشتم .. 

 

من ، عاطفه ی تو ، بی عاطفه می شوم

بگذار روحکم آنقدر دل ببندد و دلتنگ شود و دوست بدارد و آنقدر دل بکند و در هجر بسوزد و متنفر شود ، تا خودش کم کم بفهمد که رسم این روزگار ، در دوستی نیست ! 

من هیچ نمی گویم ...

عاقبت روح کوچکم خواهد فهمید ، که از کنار مردم این روزگار، باید بی تفاوت گذشت ! با یک لبخند مصنوعی ، صرفا جهت خالی نبودن عریضه !! 

جبر است روح من ! تو مجبوری بزرگ شوی ، پخته شوی ، شیطنت های مهربان دوستانه ات را کنار بگذاری و آرام بگیری! مثل همه ی آدمها ...

+ تو فقط بگو .. این خود تویی ؟!

+ عنوان : علیرضا روشن